دانلود کتاب ما الاغها نوشته عزیز نسین
ترجمۀ صمد بهرنگی
توضیحات : قصه های برگزیده از عزیز نسین ترجمۀ صمد بهرنگی. آه ، ما ! ما الاغها !… ما جماعت الاغها هم سابق بر این درست مثل جماعت آدمها حرف می زدیم . ما هم برای خودمان زبان به خصوصی … ما الاغهای عزیز نسین حکایت الاغی است که در حین چریدن بوی گرگی رو استشمام میکنه اما باور نمیکنه که گرگ باشه، صداش رو میشنوه اما بازم دوست …
"عزیز نسین در سال 1915 در شهر استانبول ترکیه متولد شد.
وی در سال 1944 از آرتش کناره گیری کرد و به نویسندگی پرداخت.
آثارش متنوع و متععد است؛ رمان و داستان ، نمایشنامه ، شعر و قصه ...
می گوید : من در داستانهای خویش ، همیشه کوشیده ام - چنان که هست
و به چشم نمی آید- از جامعۀ خود در معرض تماشا قرار دهم."
:: موضوعات مرتبط:
<► کتابهای داستانی و رمان ◄> ,
دانلود کتاب ما الاغها نوشته عزیز نسین ترجمۀ صمد بهرنگی ,
,
:: برچسبها:
دانلود کتاب ما الاغها نوشته عزیز نسین ,
صمد بهرنگی ,
دانلود کتاب ما الاغها ,
کتاب ما الاغها ,
پی دی اِف کتاب ما الاغها ,
ما الاغها ,
کتابهای عزیز نسین ,
آثار عزیز نسین ,
عزیز نسین ,
دانلود رمان ما الاغها نوشته عزیز نسین ,
دانلود رمان ما الاغها ,
رمان ما الاغها ,
رمان خارجی ,
دانلود رمان ,
دانلود کتاب ,
,
:: بازدید از این مطلب : 940
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
دانلود کتاب خری که مدال گرفت نوشته عزیز نسین
ترجمۀ رضا همراه
توضیحات : صدای یک پیرمرد لاغر مردنی از میان انبوه جمعیت، همهمه داخل سالن قطار را در هم شکست «برادر ما آدم نمیشم!» بلافاصله دیگران نیز به حالت تصدیق «البته کاملا صحیح است، درسته، نمیشیم.» سرشان را تکان دادند. اما در این میان یکی دراومد و گفت: «این چه جور حرف زدنیه آقا…شما همه را با خودتون قیاس میکنین! چه خوب گفتهاند که: «کافر همه را به کیش خود پندارد» خواهش میکنم حرفتونو پس بگیرین.» من که اون وقتها جوانی بیست و پنج ساله بودم با این یکی همصدا شدم و در حالی که خونم به جوش آمده بود با اعتراض گفتم: – آخه حیا هم واسه ادمیزاد خوب چیزیه! پیرمرد مسافر که همان جوراز زور عصبانیت دیک دیک میلرزید دوباره داد زد: – ما آدم نمیشیم. مسافرین داخل قطار نیز تصدیق کرده سرشون را تکان دادند. خون دوید تو سرم. از عصبانیت رو پا بند نبودم داد زدم: – مرتیکه الدنگ دبوری! مرد ناحسابی! مگه مخ از اون کله واموندهت مرخصی گرفته، نه، آخه میخوام بدونم اصلا چرا آدم نمیشیم. خیلی خوب هم آدم میشیم…اینقدر انسانیم که همه ماتشان برده…مسافرین تو قطار به حالت اعتراض به من حملهور شدند که: – نخیر ما آدم نمیشیم…انسانیت و معرفت خیلی با ما فاصله داره… هم صدایی جماعت داخل قطار و داد و بیداد آنها آتش پیرمرد را خاموش کرد و بعد رو کرد به من و گفت: – ببین پسرجان، میفهمی، ما همهمون «آدم نمیشیم!» دوباره صداش رو کلفت کرد: «میشه به جرات گفت که حتا تا آخر عمرمون هم آدم نخواهیم شد.»
:: موضوعات مرتبط:
<► کتابهای داستانی و رمان ◄> ,
دانلود کتاب خری که مدال گرفت نوشته عزیز نسین ,
,
:: برچسبها:
دانلود کتاب خری که مدال گرفت نوشته عزیز نسین ,
دانلود کتاب خری که مدال گرفت ,
کتاب خری که مدال گرفت ,
پی دی اِف کتاب خری که مدال گرفت ,
خری که مدال گرفت ,
عزیز نسین ,
کتابهای عزیز نسین ,
کتابهای طنز ,
رمان خارجی ,
رمان ,
دانلود رمان ,
دانلود کتاب ,
,
:: بازدید از این مطلب : 611
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 94 صفحه بعد